ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

كم كم دارم بزرگ ميشم

گام دوم

1392/6/26 11:33
نویسنده : سروین
339 بازدید
اشتراک گذاری

اي من به قربون اون انگشت اشاره ات برم كه ميره روي چشمات و التماس ميكنه واسه يه ذره شير

ميدونم سخته مامان واسه ُ منم سخته ولي راهي كه توش قدم گذاشتيم و بايد با موفقيت تمومش كنيم

شب دوم خيلي كلافه و عصبي بود و چند باري با گريه از خواب بيدار شدي و بعد كلي گريه و زدن توي سرت گرفتي خوابيدي حتي ساعت 5 صبح كه ديگه نميدونستي چي رو بهونه كني اشاره ميكردي به تلويزيون تا واست اهنگ بذار بخونه تو برقصي

قربون اون چشماي پر از اشكت كه واسه ساكت كردن خودت بهم كمك ميكني

 

اما صبح كه شد بهتر بودي بهونه هات كمتر شده بودو من از اين جدايي دلگيرتر بودم ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نیلوفر
27 شهریور 92 12:23
الهییییییییی. اون شب من نمیتونستم طاقت بیارم. هی میخواستم بگم یه کوچولو بهش شیر بده. عزیزم. همین چند روز و تحمل کنید تموم شده.


دیشب یه کوچولو دزدکی شیر خورده شیطون