گام دوم
اي من به قربون اون انگشت اشاره ات برم كه ميره روي چشمات و التماس ميكنه واسه يه ذره شير
ميدونم سخته مامان واسه ُ منم سخته ولي راهي كه توش قدم گذاشتيم و بايد با موفقيت تمومش كنيم
شب دوم خيلي كلافه و عصبي بود و چند باري با گريه از خواب بيدار شدي و بعد كلي گريه و زدن توي سرت گرفتي خوابيدي حتي ساعت 5 صبح كه ديگه نميدونستي چي رو بهونه كني اشاره ميكردي به تلويزيون تا واست اهنگ بذار بخونه تو برقصي
قربون اون چشماي پر از اشكت كه واسه ساكت كردن خودت بهم كمك ميكني
اما صبح كه شد بهتر بودي بهونه هات كمتر شده بودو من از اين جدايي دلگيرتر بودم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی