گام اخر
دیگه طعم هر چی رو با شیر قاطی نمیکنی دیگه نمیشه یه گاز از بسکویتت بزنی یه میک از شیر مامان
دیگه گذشت روزهایی که اگه اب هم میخوردی بلافاصله بعدش شیر میخوردی که طعم و بوی دهنت فقط شیر باشه
دلم واسه ی اون صداهایی مثل قحطی زده ها از خودت درمیاوردی تنگ شده دیگه برای هیچ خوراکی اونجوری با شوق و ذوق سر و صدا نمیکنی
همه ی اون لحظه های خوب تموم شد ولی یادت باشه تو این مدت 21 ماه هر جور که تو دوست داشتی من بهت شیر دادم تا با لذت تموم شیر بخوری
راستی دیگه گذشت شب هایی که تا صبح هر نیم ساعت بیدار میشدی تا گلوت رو با شیر خیس کنی و دوباره بخوابی
رسیدیم به اخر این راه دیشب برای اولین بار دیگه بیدار نشدی و خیلی اداهایی که واسه شیر خوردن درمیاوردی رو دیگه درنمیاری
تو این یه هفته کلی لاغر شدی اما به جاش بزرگتر شدی
خدا رو شکر میکنم به خاطر وجودت و اینکه تو این مدت خیلی هوای ما رو داشت