ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 14 روز سن داره

كم كم دارم بزرگ ميشم

شيرين زبون بي زبون

1392/12/7 16:23
نویسنده : سروین
543 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزكم شازده كوچولوي من

هنوز نميتوني درست كلمات رو ادا كني اما با استفاده از اجزاي صورت و دست و پاهات ميتوني دنيا رو توصيف كني

شيرين زبون نيازي نيست عجله كنيم نه من عجله دام نه اين دنيا بدون حرف زدن تو ميايسته پس از همين لحظمون لذت ببريم بذار از حركات دست و پاهات اون صورت گرد و قشنگت منظورت رو بخونم بذار بيشتر عاشقت بشم و عاشقت بمونم

شيرينكم قشنگم مرد كوچكه زندگي من بذار تا جايي كه ميتونم قربون صدقه ات برم و تو واسم دلبري كني دوباره لبهات رو واسم غنچه كني و بگي نه

  من بهت بگم مامان رو چقدر دوست داري تو هم واسم اغوشت رو باز كني و من غرق خوشحالي بشم يادت باشه هميشه قد اغوشت دوستم داشته باشي همين واسم كافيه بذار من تو رو قدره اين دنيا دوست داشته باشم

 

 

خيلي خيلي دوست دارم اينقدر كه نميتوني هيچ وقت تصورش رو بكني

 

 

 

خدايا خودت حافظش باش اميننننننننننننننننننننننننننننننننن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نی نی شیطون
7 اسفند 92 16:52
دلم برای کودکیم تنگ شده.... برای روزهایی که باور ساده ای داشتم همه آدم ها را دوست داشتم... مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود... دلم می خواست "ممُل" را پیدا کنم از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود دلم برای خدا تنگ شده ... خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم... دلم برای کودکیم تنگ شده ...
سروین
پاسخ
خانومي خيلي زيبا و قشنگ نوشتي