ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه سن داره

كم كم دارم بزرگ ميشم

بدون عنوان

1390/5/11 12:49
نویسنده : سروین
228 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه خوانندگان وبلاگ من مخصوصا مامان های گل

من دلم میخواد یک کودک بودم

من هم یک مادرم مادری که هنوز فکر میکنه خیلی بزرگ نشده هنوز دوست داره بچه باشه و شیطنت کنه

مادری که دلش میخواد مث خود بچه ها از ته دل بخنده و شادی کنه

اما فکر میکنم خیلی از این ارزوهام دور شدم وفقط دلتنگی اون لحظه ها برام مونده تو این دنیای ماشینی که نمیفهمی کی صبح شد کی شب

دلم گرفته دلم واسه خودم میسوزه حتی دلم برای دخترمم خیلی میسوزه که وقت زیادی برای گذروندن با اون رو ندارم و بیشتر اوقاتم سر کار میگذره و خونه که میرسم خسته ام و باید کارهای خونه رو انجام بدم 

دلم میخواست هنوز بچه بودم ولی وقتی نگاهی به بچگی خودم میکنم میبینم اگه قراره به همون کودکی که داشتم برگردم پس همین جایی که هستم بمونم بهتره کودکی دورانمن توی جنگ گذشت دورانی که خیلی سخت و وحشتناک بود روزهایی که همه از ترس با صدای اژِیر به زیرزمین خونه مادربزرگ پناه میبردیم و مادربزرگم ما رو اروم میکرد خدا رحمتت کنه مادربزرگ دلم واست خیلی تنگ شده حیف که دیگه پیش ما نیستی

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

نرگس
11 اردیبهشت 91 16:19
سروین جون مطلب زیبات خیلی بدلم نشست احساس کودکی که در اوج شعله ور بودن خاموش شده منم این احساس رو دارم و درکت میکنم


مرسی عزیزم