ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

كم كم دارم بزرگ ميشم

تغییرات

مبيناي مامان دخترم كلي عوض شدي خيلي تغيير كردي ديگه حتي شبيه به اين روز هات هم نيستي وقتي حرف از تغيير ميشه بدون كه ذيگه شبيه هيچ كدوم از اين روزهات نيستي ديگه حتي طرز نگاه كردنت هم عوض شده راستش بخواي دلم واسه اين روزهات خيلي تنگ شده روزهايي كه دغدغه مدرسه و اين كلاس و اون كلاس نبود خيلي از دغدغه هاي امروز نبود ميدوني مامان كاش يكمي منو ميفهميدي واسه اون نخواه منتظر بشم از اينم بزرگتر بشي     ...
19 آبان 1393

مامان جون هاپو

فرهنگ لغت ارمیا اول اینکه هیچ وقت من نمیگه همش اسمش رو میگه ارمیا دوست نه = دوست ندارم ارمیا بیا نه = ارمیا نمیاد . مامان جون هاپو اشتی نه= مامان جونم هاپو تشریف دارن با هاش اشتی نمیکنم بابا بیا مامان جون دام = بابا بیا مامان جون رو بزن ( مامان جون گفتنش منو کشته) آوادا= اصغر دایی داداش= داریوش دایی دییا باتی= خاله فاطی دییا ایشین= خاله شیرین ولی به دایی مامان همون دایی میگه ایششش= خوابیدن و بغل کردن و شیر همش تو یه کلمه خلاصه شده مامان جون مسی= مامان جون مرسی آقا= آقا ادووا ماشین= آقای راننده ارمیا پاستیل دوست = من پاستیل رو دوست دارم دایم= دارم ماشین عمو نانای شاد داشت= ماشین عمو اهنگ شاد ...
17 مهر 1393

چرا رفتی؟

این اهنگ رو با صدای بلند گوش کنید و از موسیقی اصیل نهایت لذت رو ببرید
10 ارديبهشت 1393

باران بهاری

خدا جونم یه زحمت کوچولو دارم یه ذره بیا پائین بذار به خاطر این بارون زیبا بوست کنم بذار یه ذره بوی تو رو با خاک خیس شده به درونم بکشم   خدا جونم ممنون به خاطر این بارون زیبا مچکرم نمیدونی چه صفایی داره همه جا رو بارون داره میشوره و عطر خاک خیس شده همه جا رو پر کرده دلم واسه بارون تنگ شده بود خدایا حتی اگه صدای رعد و برق ته دلم رو بلرزونه یه لحظه ازجام بپرم و بترسم باز هم خیلی قشنگه این نعمتت رو از بنده های خودت دریغ نکن بذار بارون بباره تا اسمون دلش خالی بشه   خدایا شکرت
3 ارديبهشت 1393

تشکر

قبل از اینکه از تولد پسرم بخوام بنویسم باید از چند نفر تشکر کنم اول از همه از مادرم ممنوم  که تمام این مدت هر کاری که از دستش برمی اومد برای من و بچه هام انجام داد و از هیج کمکی به من دریغ نکرد امیدوارم بتونم روزی زحمات مادرم رو جبران کنم و از خدا میخوام همیشه سهی و سالم باشی و سایه پرمهرت بالای سر من و خواهر و برادرام و نوه هات باشه   مادرم به خاطر همه فداکاری هایی که در زندگی به خاطر ما کردی دستان پرمهرت رو میبوسم دوست دارم از دو برادر عزیزم ممنونم که حق برادری رو تمام و کمال انجام دادن و همیشه مراقب ما بودند امیدوارم همیشه در زندگی خوشبخت باشین   از خواهر غزیزم ممنونم که همراهم بود و هر کمکی از دستش بر...
3 ارديبهشت 1393

قد و وزن ارمیا جان

عزیز دل مامان تا یادم نرفته مراحل رشدت رو اینجا واست مینویسم که بدونی چه پهلون پسری هستی   موقع تولد: وزن: 3 کیلو 630 گرم قد: 53 سانتی متر 24 روزه گی: وزن:4    کیلو و 700 گرم قد: 57 سانتی متر 2 ماه : وزن : 6کیلو و 100 گرم 2 ماه و 22 روز: وزن: 7 کیلو 100 گرم قد: 65 سانتی متر    ٤ ماهگی وزن: ٨ کیلو ٦٠٠ گرم قد: ٦٨ سانتی متر   ٥ ماهگی وزن: ٩ کیلو گرم قد :٧٠ سانتی متر     ٦ ماه و ١٥ روز   وزن: ٩ کیلو ٧٠٠ گرم قد:٧٣ سانتی متر   ٨ ماه و 15 روز   وزن: 10 کیلو و 100گرم قد: 75 سانتی متر   9 ماه و 15 روز ...
3 ارديبهشت 1393

مادر

ديروز كه مبينا رو برده بودم تا يه سري ازمايش چكاب بده مجبور شده بود تا 12.5 ظهر هيچي نخوره و چند باري نمونه خون بده تو اين مدت اين كه من چقدر از خون دادن مبينا حالم بد شده بود بماند تا زماني كه به مبينا اجازه غذا خوردن ندن حتي يه قطره اب هم نتونستم بخورم بين دو تا نمونه خونش بايد يك ساعتي صبر ميكرديم كه مبينا سرش رو گذاشت روي پاي من و خوابيد و من همش تو اين فكر كه چقدر مادر بودن سخته احساس كردم دارم زير بار اين همه مسئوليت دارم له ميشم از يه طرف فكر مبينا و كاراش و درخواستهاش از طرف ديگه كه فكرم پيش ارميا بود كه الان خسته شده و مامانم اذيت ميكنه هر چقدر هم بخوام از سختي مادر بودن بگم باز هم نميتونم توصيفش كنم و اين لحظه هاست كه قدر ماد...
25 فروردين 1393

سال 1393

سال نو مبارك اميدورام امسال سال خيلي خيلي خوبي براي مردم كشورم باشه   ...
4 فروردين 1393