ارمیاارمیا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

كم كم دارم بزرگ ميشم

چرا وبلاگ نویسی

1391/12/11 0:59
نویسنده : سروین
157 بازدید
اشتراک گذاری

این متن رو در جواب دعوت عزیزترینم مینویسم امیدوارم بتونم پاسخ کامل بدم

یه موقع هایی تو زندگی پیش میاد که دوست داری حرفات رو بزنی بدون اینکه طرف مقابلت رو بشناسی دوست داری اینقدر بنویسی و صحبت کنی که ذهنت تخلیه بشه از تموم همه چیزهایی که ازارت میده یا برعکس قسمت کنی خوشحالیت رو فریاد بزنی شادی رو

این ها شاید چند دلیل کوچیک  واسه درست کردن وبلاگم شد این محیط مجازی رو دوست دارم با همه دوستانی که میان  اینجا و بهم سر میزنن

همیشه به این فکر میکنم روزی که من نباشم از من چی باقی میمونه مردم بعد من چه حرفهایی پشت سرم میزنن من خواستم همچین یکم پیش دستی کنم و کاری انجام بدم تا ماندگار بمونه تا هر کس هر حرفی دوست داره نتونه به بچه هام بگه و یه جورهایی اگه خواستن شیطنت کنن بدونن من ازشون شیطون ترم زبان

مینویسم تا فرشته هام بدونن من تا بزرگ شدن اونها چه کارهایی انجام دادم چه اتفاقهایی برامون افتاد چرا از دستشون ناراحت شدم و یا چه وقتهایی بود که از داشتنشون به اوج خوشبختی رسیدم

مینویسم چون دوست دارم زندگی رو با تمام تلخی و شیرینی هاش میخواهم از لحظه لحظه زندگیم به بهترین نحو استفاده کنم چون میدونم فرصت دوباره برای زندگی ندارم و باید قدر تمام ثانیه ها رو بدونم

در ضمن از خانواده خوبم ممنونم که همراهم هستن و خدا رو شکر میکنم که صاحب همچین خانواده ای هستم دوستتون دارمممممممممممممممممقلب

 

حالا در اخر کار من هم سه تا دوستای وبلاگ نویسم رو به این مسابقه دعوت میکنم ترنم و صبا و النا دوستان قدیمی و خوبم رو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

نیلوفر
11 اسفند 91 14:37
چه فشنگ نوشتی نفسم. انشااله که سالهای سال عمر کنی و نوه هاتم با چشمای خودشون خوبی و مهربونیای تورو ببینن
ღܓآشپزخونه الهامܓღ
19 اسفند 91 18:25
مرسی عزیزم.باعث افتخاره.ممنون. خدا حفظشون کنه...