چرا وبلاگ نویسی
این متن رو در جواب دعوت عزیزترینم مینویسم امیدوارم بتونم پاسخ کامل بدم
یه موقع هایی تو زندگی پیش میاد که دوست داری حرفات رو بزنی بدون اینکه طرف مقابلت رو بشناسی دوست داری اینقدر بنویسی و صحبت کنی که ذهنت تخلیه بشه از تموم همه چیزهایی که ازارت میده یا برعکس قسمت کنی خوشحالیت رو فریاد بزنی شادی رو
این ها شاید چند دلیل کوچیک واسه درست کردن وبلاگم شد این محیط مجازی رو دوست دارم با همه دوستانی که میان اینجا و بهم سر میزنن
همیشه به این فکر میکنم روزی که من نباشم از من چی باقی میمونه مردم بعد من چه حرفهایی پشت سرم میزنن من خواستم همچین یکم پیش دستی کنم و کاری انجام بدم تا ماندگار بمونه تا هر کس هر حرفی دوست داره نتونه به بچه هام بگه و یه جورهایی اگه خواستن شیطنت کنن بدونن من ازشون شیطون ترم
مینویسم تا فرشته هام بدونن من تا بزرگ شدن اونها چه کارهایی انجام دادم چه اتفاقهایی برامون افتاد چرا از دستشون ناراحت شدم و یا چه وقتهایی بود که از داشتنشون به اوج خوشبختی رسیدم
مینویسم چون دوست دارم زندگی رو با تمام تلخی و شیرینی هاش میخواهم از لحظه لحظه زندگیم به بهترین نحو استفاده کنم چون میدونم فرصت دوباره برای زندگی ندارم و باید قدر تمام ثانیه ها رو بدونم
در ضمن از خانواده خوبم ممنونم که همراهم هستن و خدا رو شکر میکنم که صاحب همچین خانواده ای هستم دوستتون دارممممممممممممممممم
حالا در اخر کار من هم سه تا دوستای وبلاگ نویسم رو به این مسابقه دعوت میکنم ترنم و صبا و النا دوستان قدیمی و خوبم رو