معجزه
دلم میخواد قدرتی داشتم تا نگرانی را ازدلت برانم دستانی شفاگر تا بزدایم از وجودت هر چه که نباید باشد
و به جای انها بگذرام همانی را که ارزوی همه ی ماست
اشک هایم رو از تو پنهان میکنم تا ندانی دلشوره هایم را تا بیشتر از این در دلت غوغا نشود
خدا رو انقدر صدا میزنم تا بهترین ها رو برای تو رقم بزند
نازنینم میدانم که میدانی روی سخنم با توست
در این دنیای کوچک دل من و تو یک شادی بزرگ میخواهد که آن شادی در دستان بزرگ خداوند است
امروز خدا را قسم دادم به دستانش به چشمانش که در این روز عید دل ما را شاد کند
تنها کاری که میتوانم عاجزانه برای دل خودم و تو انجام دهم
شرمنده عاجزم تا کنون بیچاره گی اینقدر در نظرم بزرگ نبود
مثال شخصی هستم که مانند یک گدا از خدا طلب معجره میکنم
خدای من خدای بزرگ و قدرتمند من
من برای گدایی خواسته ام درهای تو رو میزنم و در این نیمه شب صدایت میکنم صدایم رو شنوا باش مشکن دلم را عیدم را بی عیدی مگذار
پ ن : خدا جونم قربونت برم اصلا خوب نیست دست بنده ات رو بگیری ببری تا اسمون هفتم یهو از اونجا ولش کنی بیفته زمین
اما ما باز هم شاکریم و هنوز امیدم به بزرگی و لطف خودته ...خدایا شکر بابت هر چیزی که دادی یا ندادی حکمت و قسمتت رو شکر