برای دل خودم
این روزها خیلی دلم گرفته دلم به حال خودم میسوزه دلیلش رو هم نمیدونم فقط میخوام از جا و مکانی که هستم دور بشم
به یه مسافرت خوب و اروم نیاز دارم جایی برم که سر و صدا نباشه هیچکس نباشه خودم باشم و خودم
احتیاج دارم به یه جرقه تو رندگیم به یه تغییر که از این روزمرگی دربیاد تنها شادیم حرکات جدید ارمیا است که از خودش نشون میده و اون لحظه من رو پر از شادی میکنه
البته امرور مبینا هم کلی خوشحالم کرد امتحان ریاضی رو عالی داده بود و استاد ویولونش هم ازش امروز خیلی راضی بود و از بچه هایی که عقب تر بود به دلیل دیرتر رفتن به کلاس امروز از اونا هم جلو افتاده
حالا دیگه خستگی هام رو فراموش کردم
وقتی این مطلب رو خوندین به من نخندین که با چه اتفاق های کوچیکی همه چی رو فراموش کردم این حس رو فقط مادرها میتونن درک کنن
دیگه دلم گرفته نیست من این همه خوشحالی دارم برای شاد بودن همین ها میتونه من رو برای فرداهام امیدوار کنه برای زندگی کردن برای نفس کشیدن
یه حرف تکراری که من دوستش دارم
خدایا ازت ممنونم که این دو فرشته رو به من هدیه دادی