من و همسرس دقیقا شانزده ساله که کنار هم هستیم از همون دوران نامزدی یه پیتزا فروشی بود که پاتوق ما دوتا بود و مرتب میرفتیم اونجا و مزه پیتزاش از همه ی پیتزا فروشی ها بهتر بود اون موقع ها میز غذاخوریش از این میزهای سبز رنگ بزرگ که روش طراحی داشت بود که یه مدت هم خیلی مد بود و همه واسه خونه هاشون از اون میخریدن خلاصه اون روزها ما یه گوشه اون میز 4 نفره میشستیم و در حالی که پیتزا میخوردیم همش به این فکر میکیردم این میز چرا اینقدر بزرگه قرار نیست که همه ی مشتریها که میان تعدادشون زیاد باشه واین میز رو پر کنه دیشب با بچه ها بعد از یه مدت طولانی دوباره رفتیم همون رستوران صندلی های میزمون پرشد یه صندلی مال مبینا یکی مال ارمیا و دوتا مث...